آیلین جونآیلین جون، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

(*◕‿◕)مینویسم برای پاره ی تنم(*◕‿◕)

83روزگی

*30.3.93* *3:14* *2 ماه و 21 روز* *83روزگی* چه حس خوبیه وقتی صبح چشماتو باز کنی و یه دختر کوچولو رو ببینی که کنارت ناز خوابیده . چه حس خوبیه همون طور خواب آلود بغلش کنی ،بیدارش کنی ،که شیر بخوره اونم چشماشو باز کنه و بخنده برات.اون وقته که خوابو کلا میبوسی میزاری کنار!!اصلا خواب واسه چی؟کسر خواب یعنی چی؟ دخترو با اون لبخند باید بخوری...ببوسی...باید باهاش بازی کنی...از وجودش لذت ببری تا انرژی بگیری. آیلینم هر روز و هر شب،هر ثانیه خدا رو برای داشته ت شکر میکنم. هر وقت لبخندتو میبینم خودمو خوشبخت ترین زن دنیا میدونم.چون تو رو همراه با همسری دارم که تمام لحظه های خوب و خوش رو برام میسازین. دخترم خاله نسرین ام...
30 خرداد 1393

80روزگی

*27.3.93* *18:43* *2 ماه و 18 روز* * 80روزگی* آیلینم یه هفته ای میشه که داری مامان و بابا رو اذیت میکنی.دیگه دارم خسته میشم از این وضعی که درست کردی. شب ها ساعت 3-4 میخوابیدی ولی امیدی بود که 2-2:30 خوابت بگیره؛این یه هفته ای که گذشت شما ساعت 3:30-4 با اشک و التماس خوابت میبرد،اینقدر خسته میشم و حالم بد میشه که میدمت دست بابایی، اون میخوابونت.آخه من از ساعت 12:30-1در تلاشم برای خوابوندنت. داشتم میگفتم شما 3-4 میخوابی،4-5ساعت بعدش برای شیر بیدار میشی.بعدش میخوابی و یه ساعت یه ساعت (برای شیر) بیدار میشی تا ساعت 1-2 ظهر.بعدش همش در حال نق زدن و چرت 5دقیقه ای هستی تا 3-4 شب.آخه چطور عصر و غروب درست و حسابی نمیخوابی؟...
27 خرداد 1393

75روزگی

*22.3.93* *17:25* * 2ماه و 13 روز* * 75 روزگی* دختر عزیزم،روز به روز داری بزرگ و بزرگ تر،شیرین و شیرین تر میشی. هنوز کمر و گردنتو کامل محکم نشدنو نمیتونی خوب نگه داری. مامان کاش دیگه موهات در بیان.خیلی نازی،خیلی خوشگلی. ولی این کم موییت رو اعصابمه!!! الان میفهمم مامانم چقدر اذیت شده، آخه من از تو هم کمتر داشتم.هر جا میرم همه دورم جمع میشن و قربون صدقه ت میرن و از خوشگلیت میگن.دیروز یکی این وسط گفت آخییییییییییی کچلههههه .میخواستم بگم کوچیکی منو ندیدی که به دخترم میگی کچل. عزیزم وقتی شیر میخوای تو گریه ت میگی: م (م با کسره) بعد دستتو محکم تند تند میکوبی به سینه م. وقتی هم شیر میخوری دستتو مرتب باز و بسته م...
22 خرداد 1393

واکسن

* 11.03.93* * 15:13 * * 2ماه و 2روز* * 64روزگی * دوردونه م دیروز بردیمت بهداشت و واکسن دو ماهگیتو زدیم.اولش کمی گریه کردی و نق زدی تا بغلت کردم آروم شدی,بابایی میگفت کاش میشد من واکسنشو بزنم ولی دخترم اذیت نشه.ظهر خوب بودی,عصر باز کمی بی تابی کردی و دلمونو ریش کردی.ولی بعدش دیگه کاملا خوب بودی. قربونت برم با اینکه درد داشتی ولی لبخند از روی لبهات محو نشد.حتی یه بار هم لب و لوچه تو آویزون نکردی.خداروشکر اصلا هم تب نکردی. عزیزم امیدوارم همیشه لبت خندون و تن و روحت سلامت باشه. ...
11 خرداد 1393

اغون

*93.03.8* *18:02* *1ماه و 30روز* *61روزگی* آیلینم بالاخره امروز ساعت 13:30 اولین اغون درست و حسابی رو گفتی. از صبح که بیدار شدی همش میخندی و غوو غووو میکنی منم با وجود اینکه دیشب دیر خوابیده بودم و حسابی خوابم میومد بیخیال خواب شدم و هر ثانیه هر لحظه با خنده هات غش و ضعف رفتم. همش میخندیدی و غوغو میکردی.ااااا میگفتی.تا اینکه بالاخره یه اغوون واضح گفتی.نمیدونی چه حس خوبی بود شنیدنش,دلم میخواست درسته قورتت بدم!!!بخوووورمت.!! دیشب مامان مامانم میگفت بهش زعفرون بده که بخنده,تو دلم کلی خندیدم گفتم نمیدونه دخترم جز خنده کار دیگه ای بلد نیست.نمیدونه روز و شب با خنده ش دلم مامان و بابا رو آب میکنه. ...
8 خرداد 1393

لبخند

*06.03.93* *21:42* *1 ماه و 28 روز * *59 روزگی* عزیزم از 58روزگی که برات نوشتم صداهای عجیب غریب در آوردی رفتارها و حرکاتت عوض شده.آروم بودی آروم تر شدی.میگم صداهای عجیب غریب منظورم اینه صداهای جدید در میاری،وقتی باهات حرف میزنیم کاملا متوجه میشی و میخندی.دوست داری بهت توجه کنیم تا کمی به کارهامون میرسیم غر میزنی! خیلی دوست داری باهات حرف بزنیم همش پشت سر هم لبخند میزنی! انواع لبخند ها!دهان باز,دهن بسته,یه وری! با صدا و بی صدا... از وقتی به دنیا اومدی همش تو خواب لبخند میزنی,روز به روز هم خنده هات بیشتر میشه.بر عکس بقیه بچه ها خندت خیلی خیلی بیشتر از گریه ته.تا حالا فقط 2-3 بار لبو لوچتو آویزون کردی. بلـــــــــه.....
7 خرداد 1393

صدا!

*05/03/93* *02:40 شب* *1 ماه و 27 روز * *58روزگی* عزیزم این چند روز چیز خاصی پیش نیومد که برات بنویسم.تا این که امشب بهانه ای شد که بیامو بنویسم. *از سر شب صدات عوض شده!صدای خنده ت,گریه ت,بازی کردنت! صداهای جدید و عجیب غریب در میاری...!!! *چند شب پیش با دیدن چراغ های خیابون غوغو کردی؛امروز هم تو گریه ت اغوون گفتی.ولی هنوز درست و حسابی نمیگی. *ماشالله روز به روز تپل و خوشگل تر میشی.همه عاشقت هستن!چه غریب چه آشنا حسابی با دیدنت ذوق میکنن و از زیباییت میگن,از ناز بودنت,از آروم بودنت. هر کس میبینه با وجود بچه کوچیک به کارام میرسم حسابی تعجب میکنه.بس که خوب و آرومی دختر قشنگم.گه گاهی اذیت میکنی,ولی ماما...
6 خرداد 1393
1